روزی روزگاری یه دختری

زندگی صحن هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود صحنه پیوسته به جاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

روزی روزگاری یه دختری

زندگی صحن هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود صحنه پیوسته به جاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

جاده عمر

ته این جاده به کجا میرسه؟
تا حالا شده فقط یک بار توی زندگیتون حس کنید رسیدید به اونجای که باید باشید؟
تا حالا شده از موقعیتتون از بودنتون از گذشتتون از کارای که کردین لذت ببرید؟
تا حالا شده حس کنید دقیقا اونجای هستید که چند سال پیش دوست داشتید باشید؟
واسه من نه تا حالا نشده.
همیشه فکر میکردم وقتی 20 سالم بشه به نصف آروز هام رسیدم دلم میخواست توی 25 یا 26 سالگی بمیرم فکر میکردم توی اون سن دیگه چیزی نیست که بخوام بهش برسم بیشتر از اون زنده موندنم بی فایدس دیگه کاری واسه انجام دادن ندارم...
بچه که بودم دلم میخواست وکیل بشم فکر میکردم تا 21 یا 22 سالگی میتونم.
الان 20 سالمه دیگه وقتی واسه وکیل شدن ندارم دارم نرم افزار میخونم چیزی که هیچ وقت دوست نداشتم باشم و الان خودمم نمیدونم اینجا چی کار میکنم چرا دارم نرم افزار میخونم؟؟؟؟؟؟؟؟
چی میشه که ما آدمها وسط راه یهو راهمون رو گم میکنیم؟
یه دفعه چشم باز میکنیم میبینیم نصف عمرمون رفته و هنوز به اندازه یک صبح تا شب از زندگیمون لذت نبردیم و هر روز داریم تلاش میکنیم واسه چیزی که اصلا توی آرزوهامون نبوده .
از 7 سالگی تا 10 سالگی دلم میخواست معلم بشم بزرگتر که شدم از معلما بدم اومد تصمیم گرفتم وکیل بشم و این همیشه واسم یه آرزوی بزرگ بود بزرگتر میشدم وکالت رو هنوز دوست داشتم ولی به هنر هم علاقمند شدم تصمیم گرفتم برم دنبال هنر روز اولی که به نیت هنرمند شدن رفتم سر کلاس گفتن چون تعداد دانش آموزا کم بوده کلاس منحل شده.من نه وکیل شدم نه هنرمند شدم یه تکنسین کامپیوتر که حتی نمیدونست سر کلاس بچه های کامپیوتر چی میخواد راهشو گم کرده بود و خودشم نمیدونست چرا راهشو عوض نمیکنه.
من به آرزوهای درسیم نرسیدم.
سال 88 آرزو و رویاهای قشنگم واسه زندگی احساسیم رو هم از دست دادمو
میخوام تا قبل از 26 سالگی حداقل به یه آرزوم برسم دلم نمیخواد مرگ توی 26 سالگیرم از دست بدم که دیگه به هیچ آرزوی نرسیده باشم.
اسمش رو میزاریم سرنوشت
یه پسر بچه 7 ساله با دمپای زیر بارون فال بفروشه یکی دیگه توی یه قصر با اسباب بازی های رنگارنگش بازی کنه.خدایا کجای ؟
فقط یه سوال؟
خدایا اگه قراره ما بنده ها دستمون به چیزهای که میخوایم نرسه پس چرا نیاز رو توی وجودمون قرار دادی؟
پ.ن:خدایا کفر نمیگویم !
  پریشانم 
  چه میخواهی تو از جانم؟

  مرا بی انکه خود خواهم اسیر زندگی کردی

پ.ن:یه چیزای از این پست حذف شد نمیدونم چرا؟